۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

مجاهدین محترم، خواهشاً دست از سر بالاترین بردارید و از رسانه های خود،اخبارتان را منتشرکنید

مجاهدین محترم، شما هم سایت دارید، هم تلویزیون. با توجه به اینکه فکر می کنید مردم ایران به شما امیدوار هستند یا اینکه علاقمندی ای در آنها در خصوص شما و اخبارهای مربوط تان ، لذا از شما خواهش میشه که بروید در همان تلویزیون و رسانه خودتان وظایف محوله را انجام بدهید. در همین چند روز، باعث شدید که نوک پیکان حمله به رژیم و مبارزه با رژیم فاشیست آخوندی، به سمت مبارزه با سازمان مجاهدین و رجوی ها برگردد. این تغییر فاز مبارزه درست در زمانی در حال بوقوع پیوستن است که بیشتر از هرزمانی دیگر، حمایت از خیزش مردم و مبارزه با رژیم منحوس استبدادی ولایت وقیح، احساس می شود. بخاطر اینکه عوامل مجاهدین، در چند وقت اخیر از بالاترین بعنوان تریبون و دستگاه اخباررسانی خود استفاده می کنند، رژیم با تکیه بر نفرت مردم ایران زمین از این سازمان، سعی بر وصل کردن بالاترین و خیزش مردمی خرداد88 با مجاهدین را داشته و مشروعیت بر عملکرد سرکوب و شکنجه زندانیان را برای مردم نااگاه فراهم آورد. از این رو مجاهدین محترم، اگر هنوز ذره ای از انسانیت و ایرانی بودن در شما می باشد، از این به بعد پست های مربوط به اخبار و تبلیغات سازمانتان را در رسانه های مربوط به مجاهدین و سیمای آزا.. لینک و آنها را به اطلاع دوستانتان برسانید. امروز مهمتیرین وظیفه در بالاترین کمک به اتحاد همگانی است که با توجه به عملکرد مجاهدین، به صرف انرژی کاربران در راستای مقابله با این سازمان مخوف و فاشیستی که چیزی بیشتر از یک شاخه خشکیده از درخت انگلی انقلاب 57 نیست، گردد.

http://balatarin.com/permlink/2011/6/28/2595049

http://balatarin.com/permlink/2011/4/10/2451086
http://balatarin.com/permlink/2011/6/27/2592839
http://balatarin.com/permlink/2011/6/25/2589587
http://balatarin.com/permlink/2011/6/25/2588668
http://balatarin.com/permlink/2011/6/28/2594505

اینها نمونه ای از تبلیغات و اخبار مربوط به مجاهدین است که با تمسک به آنها رژیم مفلوک آخوندی جوانان و جنبش آزادی خواه نوپای ایران را محکوم به تبعیت و حمایت از طرف مجاهدین می نماید.در این زمان که نیاز به همفکری و تجمیع قوا در برابر رژیم داریم، مجاهدین با اینگونه اقدامات موجبات ضعیف شدن جنبش سبز را فراهم می آورند

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

میگم نرفتی بیرون ؟ میگه نه بابا امتحانای بردیا شروع شده !



چیزی که به آن می‌گویند "مردم" دقیقاً یعنی این . اینها درست همان کسانی هستند که رأی تعیین کننده را می‌دهند . همانهائی که اتفاقات تعیین کننده را باید رقم بزنند . همانهائی که من و تو منتظر دیدنشان در خیابان هستیم . و همانهائی که یک گونی سیب زمینی که بدهی رأیشان برمی‌گردد . احمدی نژاد اشتباه کرد که برای توزیع سیب زمینی رفت جاهای دور افتاده . وسط همین تهران خودمان پر از سیب زمینی است . اتفاقاً با تمام وجود هم مخالف جمهوری اسلامی هستند ها . از من و تو بیشتر مخالفند . همه جا هم هستند : فیس بوک دارند ، آی.دی بالاترین دارند ، ... ، همه جا . مردمند دیگر . حرفهایشان را که بشنوی تازه می‌فهمی که خودت به این مدت اصلاً تند نرفته‌ای . اما الآن مهم اینست که "امتحانهای بردیا شروع شده و خودم هم امروز کلاس زبان داشتم" . حالا گیرم که امتحانهای بردیا هم شروع نشده بود ، آخر 22 خرداد باید صاف بیفتد وسط کلاس زبان آدم ؟ اینهم شد مناسبت ؟
برای من مسئله‌ی مهمتر اینست که دو سال پیش همین آدم کلاس زبان که خوبست ، اگر عمل قلب باز داشت هم از وسط اتاق عمل ول می‌کرد می‌آمد خیابان . اینها را که کسی برای من تعریف نکرده ، به چشم خودم دیده‌ام . تعریفی‌ها مال الآن و امتحانهای بردیاست . به جرأت تمهیدات اطلاع رسانی‌مان حداقل ده برابر شده ، شدت اتفاقاتی که می‌افتد ده برابر شده ، کی هرگز می‌توانست حتی تصورش را بکند که دیروز هاله سحابی و امروز هدی صابر اینطور پر پر بشوند و "مردم" کلاس زبان داشته باشند ؟ آنهم حالائی که حاکمیت بخاطر اختلافات داخلی در ضعیفترین اوضاع ممکن بسر می‌برد . همان "مردم"ی که فقط دو سال پیش پر پر شدن ندا آنطور میلیون میلیون به خیابان می‌آوردشان . بخدا می‌ترسم که همینطور پیش برود پس فردا جنایت و تجاوز هم سهمیه بندی بشود هر روز بروند دم خانه‌ی چند نفر ، بکشند و تجاوز بکنند و هیچ آبی هم از آب تکان نخورد . خود من یکبار گفتم موسوی و کروبی دستگیر شدند ولی ایران قیامت نشد . علتش را امروز متوجه شدم : امتحانهای بردیا شروع شده !
بعضی وقتها فکر می‌کنم اینکه خاتمی به بیشتر از صندوق رأی فکر نمی‌کند بخاطر اینست که برای این "مردم" اصلاً نمی‌شود که به چیز بیشتری فکر کرد . بدبخت لابد با خودش می‌گوید اینها اگر هر چهار پنج سال یکدفعه همین تا سر کوچه و پای صندوق بیایند شق القمر کرده‌اند حالا تغییر و تحول در وضع حاکمیت بخورد توی سر ... من ! توی سر همین منی که شعورم نمی‌رسد ، نمی‌فهمم که وقتی امتحان‌های بردیا شروع شده یعنی باید درجا بروم یک اسم فرانسوی تو مایه‌های ژان و ژیگول و ژانگولر برای خودم دست و پا بکنم یک کافه در پاریس بزنم آبجو ببندم به خیک خلق الله . یعنی کارم تمام شده خودم حالیم نیست . برای که دارم حرف می‌زنم و می‌نویسم و خودم را جر می‌دهم ؟ آنقدر خودخواه شده‌ام که حتی یک لحظه پیش خودم فکر نمی‌کنم که یارو کلاس زبان دارد خب وقت نمی‌کند حرفهای منرا بشنود ، حالا اینکه اصرار من برای اینکه به زور بکنم توی مخش که اینهائی که من دارم می‌گویم حرف تو هم هست ، به چه دلیلیه والا خودم هم نمی‌دانم . ای تو روحت بردیا !

اگه چیزی باید عوض بشه،کار من و توئه.نه شورای هماهنگی و اصلاح طلبا وایکس و ایگرگ!

تاکی میخواییم خودمونو گول بزنیم؟
آسمونو نگاه میکنیم و سوت میزنیم!اززمین و زمان توقع داریم واسه ما آزادی بیارن!اینقدر در غرور خودمون غرقیم که از کشورهای دیگه هم توقع داریم به ما کمک کنند!بدون اینکه حتی یه بار به این فکر کنیم که هیچ گربه ایی محض رضای خدا موش نمیگیره!

تاحالا شده از خودمون بپرسیم که نقش ما این وسط چیه؟

وجدانی جز غرغر و پرتوقعی،کاری کردیم؟!

این اخه،اون تخه،یکی ترمزه،اون یکی دست اندازه!

چرا بیانیه میده؟چرا حرف نمیزنه؟چرا رفته فلان جا؟چرااینو گفت؟چرااونو نگفت؟

بابا کدوم انقلاب با غر زدن ثمرداده؟

انقلاب،ازخودگذشتگی میخواد نه تماشاچی!

هممون تو حرف زدن استادیم!

همیشه هم میگیم که من اگر برخیزم تو اگربرخیزی...!

ولی پای عمل که میرسه میگیم اونا برمیخیزن پس نیازی یه من نیست!

اگه حاضر شدیم عین عربایی که مسخرشون میکنیم و تحقیرشون میکنیم از خوشی و راحتی الانمون بگذریم به آزادی میرسیم و آینده هم ستایشمون میکنه.

ولی اگه نه،حتی حاضرنیستیم یه شب تو خیابون بمونیم و تو دشک گرم و نرممون برای ج.ا نقشه نکشیم،همون بهتر که بشینیم سرجامون و بقیه رو هم به کشتن ندیم.چون معلومه به این وضع راضی هستیم.

بقیه ی حرفها ودلایل هم فقط یه مشت توجیهات بچه گانست.

این سکه دورو بیشتر نداره:یاپاشو یا ساکت شو.

اما و اگر و مگر و چرا و ولی و...رو هم بریز دور چون هممون بزرگ شدیم!

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

بقول ورق بازها: هر دو یکدیگر را زنده گرفته اند! خامنه‌‌ای و احمدی نژاد سوار بر الا کلنگی که تکان نمی‌خورد

هیچکس بهتر از علی خامنه‌‌ای و احمدی نژاد نمی‌داند که "الا کلنگی" که در یک سر آن رهبر نشسته و در سر دیگرش احمدی نژاد، بالا و پائین شدنی نیست. نه رهبر پا به زمین می‌کوبد که بالاتر برود و نه احمدی نژاد. هر دو می‌دانند که هر نوع حرکتی دراین الا کلنگ به سود برنده اصلی، یعنی موسوی تمام می‌شود. هر دو منتظر حوادث و فرصت اند، اما نه حادثه‌‌ای به سود یکی از آنها روی میدهد و نه فرصتی برای یکی از آنها فراهم می‌شود. نه سخنان و تهدیدهای طرفداران ولایت، احمدی نژاد را می‌ترساند و نه پافشاری احمدی نژاد بر ادامه وضع موجود و عبور از وضعیت کنونی با چراغ خاموش می‌تواند با واکنش قطعی علی خامنه‌‌ای روبرو شود. احمدی نژاد خوب میداند که "تف سربالا"ئی است که اگر از دهان رهبر خارج شود به صورت خود او بر میگردد و رهبر نیز میداند این اره دو سر را نه می‌تواند از گلو پائین بدهد و نه بیرون بکشد، زیرا بهرحال می‌بُرد! بذری که علی خامنه‌‌ای شش سال تمام با حمایت بی وقفه از احمدی نژاد و با بی بصیرتی کامل آن را پاشید، حالا تازه محصول داده و آن که می‌خواهد آن را "درو" کند احمدی نژاد است. توصیه‌ها ونگرانی‌های‌هاشمی رفسنجانی تازه در میان طیف‌های گوناگون حاکمیت گل کرده است و فرماندهان ولایتمدار و سرکوبگر و کم درایتی که با اشاره و موافقت رهبر، به حمایت از احمدی نژاد و کودتاچی‌ها مرتکب هر توطئه و جنایتی در خیابان و زندان‌ها شدند، در برج دیده بانی بیت رهبری‌هاج و واج مانده و کاسه چه کنیم بدست گرفته‌اند. گاه ذوالنور و گاه سعیدی در سپاه و گاه شیخ محمد یزدی رئیس حوزه قم و سید احمد خاتمی که باطنش زشت‌‌تر از چهره اش است به همراه احمد جنتی، مانند گربه نر که در تله می‌افتد "پوفی" می‌کنند، اما نه بیشتر. آنها نیز می‌ترسند احمدی نژاد را "تف" کنند و به ریششان باز گردد. سرلشگر سنگنین وزن "فیروزآبادی" نیز که شال قهرمانی از دست احمدی نژاد گرفته – یعنی شال را داده دست احمدی نژاد به گردن وی بیاندازد- حتی حال و جرات "پوف" کردن هم ندارد.
آقا فرموده وقت کشی کنید تا دو سالش بقول افغان‌ها "پوره" شود. یعنی طی شود. دست و پایش را ببندید که به سفرهای انقلابی نرود و مجلس هم تا انتخابات مجلس نیمه جان نگهش دارد. اما، آن که شش سال همه مملکت را به شکم فرماندهان سپاه ریخته و آنها را نمک گیر کرده نیز میداند که زمان به نفع اوست. هر چه زمان جلوتر می‌رود بحران عمیق‌‌تر و مردم ناراضی‌‌تر می‌شوند و کافی است احمدی نژاد سکوت کند و مظلوم نمائی تا همه نفرت و خشم مردم از دارو دسته حاکم یک کاسه شده و بریزد بر سر "آقا" و شعار مرگ بر دیکتاتور برسد به شعار "مرگ بر خامنه ای".
ترس و وحشت آقا را از تکان خوردن روی الا کلنگی که در بالا به آن اشاره کردیم در آخرین سخنان شیخ محمد یزدی و مجتبی ذوالنور جستجو کنید که در همین شماره پیک نت انتشار یافته است.

حجت‌الاسلام "طائب" رئیس سازمان اطلاعات سپاه :

«... نقطه ضعف موسوی در خارج این است که در سالهای اعدام گسترده ضد انقلاب، نخست‌وزیر بوده است، اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، حضرت امام را نفی کرده چون ایشان دستور داده (دستوری که گفته می شود به خط احمد خمینی است و نه آیت الله خمینی و کل ماجرا توطئه کسانی بوده که امروز حاکمیت را دراختیار دارند!) و این باعث می‌شود ارادتمندان امام در داخل کشور که متاسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکرده‌اند از او فاصله بگیرند. اگر هم بخواهد تایید یا سکوت کند اپوزیسیون خارج کشور را که همه بر محور سران فتنه متحد شده‌اند از دست می‌دهد. کافی است شما یکی از این عناصر ضد انقلاب را که هم کینه حضرت امام را به دل داشته باشد و هم جاه‌طلب باشد غیر مستقیم اجیر کنید، پول یک‌ سایتی، چیزی را به او بدهید، تامینش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدام‌ها بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم و گرفت. 14 اسفند»

مریم و سیدعلی، دو معتاد به خودارضایی مناسبتی!


http://3rahejomhoori.files.wordpress.com/2011/06/24410_102989379742423_100000940848395_19198_640116_n.jpg?w=645
قرائتِ این روایت که سلاطینِ خودکامه و فرماندهان مستبد هر فصل، در پی مناسبت‌های حکومتی و سازمانی، به جبران کمبود‌های شخصیتی خود می‌پردازند قرائتی تکراری است اما نیازمند واکاوی تاکتیک‌ها و تکنیک‌های قابل استفاده در این عصر است.
مشخصن هر سلطان خودکامه، جز این‌که سودای قدرت نظامی دارد، هرشب با رویای پشتوانه‌ی مردمی سر به بالین می‌گذارد و هر صبح با ترفندهایی جدید برای استحکام پایگاه مردمی خود از خواب برمی‌خیزد.  شاهان عصر باستان در پی برگزاری هر جشن تاج‌گذاری و بازگشت از هر مسافرت شاهانه، بایستی با استقبال پرشور مردمی مواجه می‌شدند تا عقده‌های حقارتِ فقدان پشتوانه‌ی مردمی درمان شود. از این روست که صنعت «مهندسی صحنه‌آرایی»، صنعت جدیدی نیست و تا شاه و سلطان بوده همین بوده. اما آن‌چه که مرا واداشت تا چند خطی درمورد «خودارضایی مناسبتی» رهبرانِ امروزی بنویسم سقلمه‌ای بود که مشاهده‌ی تصاویری از تجمعِ سالانه اعضای سازمان مجاهدین خلق به من زد و قلمم را راه انداخت تا برای‌تان جوهرپراکنی کنم! ما ایرانیان نگون‌بختِ ساکنِ داخلِ ایران از بدِ روزگار کارشناسان خبره‌ای در تشخیص این امور هستیم. ما ایرانیان به اندازه‌ی کافی و به‌خوبی از خم‌و چم راهپیمایی‌های حکومتیِ سی‌ساله‌ی جمهوری اسلامی باخبریم.
http://3rahejomhoori.files.wordpress.com/2011/06/265061_10150209319907271_108514667270_7428117_3122469_n.jpg?w=580&h=348
گردهمایی مجاهدین
تزئین محل تجمع با تابلوها و پرده‌های یک‌سان و مشابه با عنوان «ستاد مردمی» پایه‌ی ثابت تمامی این مناسبت‌ها است. تابلو‌های زرد‌ رنگی که در سالن تجمعِ مجاهدین خلق با عنوان «Viva Maryam» به اهتزاز درآمده‌اند یادآور «لبیک یا خامنه‌ای» است. پلاکاردهای مشابهِ حاضر در دست مدعوین همان تکرارِ امور ستادهایِ به‌ظاهر مردمیِ جمهوری اسلامی و حضور زنان و مردان غیرمتعارف (نوع حجاب و پوشش) نسبت به طرفدارانِ سازمان مجاهدین نیز همان سناریوی هر ساله‌ی جمهوری اسلامی در 22 بهمن است که دو سالِ قبل در نهم دی‌ماه، تمام و کمال به اجرا گذاشته شد.
http://3rahejomhoori.files.wordpress.com/2011/06/mojahedin.jpg?w=527&h=395
استفاده از پروژکتور در جهت مقدس‌سازی خامنه‌ای
صنعت مهندسیِ صحنه‌آرایی زیر مجموعه‌ای از صنعت «پیشواسازی و رعیت‌پروری» است.‌ شاه، پیشوا و یا رهبر، بایستی از چهره‌ای پرنفوذ برخوردار باشد. خمینی، بن‌لادن و بسیاری از رهبران دیگر گروه‌های ایدئولوژیک از شخصیتی کاریزماتیک برخوردار بودند حال اگر یک رهبر چنین مشخصه‌ای نداشته باشد بایستی توسط صحنه‌آرایان و چهره‌پردازان، صاحب «کاریزما» شود. خامنه‌ایِ تکیده و سیگاری به یک‌باره آیت‌الله و محاسنش سفیدرنگ می‌شود، جملات‌اش قصار می‌شوند و از در و دیوار کشور آویزان می‌شوند. منسوب می‌شود به اولیاالله و امام‌زاده‌گان حاضر در اکناف کشور. رهبران مجاهدین خلق نیز شاید از برای رهبری سازمانی ایدئولوژیک، چنین اشتراکاتی با خامنه‌ای دارند. نوع تصویربرداری و نورپردازی مریم رجوی، الگو شدن مدل لباس مریمِ رجوی برای زنانِ مجاهد، خواب دیدن مجروحان مجاهد و مداوا شدن و شفا با دمِ مسیحایی «پیشوا مسعود» از جمله تاکتیک‌های مهندسان صحنه‌آرايی کمپِ اشرف است.
اساسن رهبران و فرماندهان خودکامه با دست‌آویختن بدین شیوه‌ی مهندسی، تنها به دنبال فروکاستن از عقده‌ی حقارت و ترمیمِ خلل کمبود پشتوانه مردمی نیستند. نکته‌ای که در طول تاریخ هماره تکرار شده، خادم نبودن و خدمات ندادن «رهبر» نسبت به جامعه و قرار گرفتن در سطحی ورای جامعه است. امرِ مشخصی است که «پیشوا» هیچ‌گاه در برابر «رعیت» پاسخگو و خادم نخواهد بود. پس اگر جامعه، یک «بلندمرتبه» را هم‌شان خود بداند از او خدمت خواهد خواست و آن «بلند مرتبه» بایستی در برابر سوال جامعه، مسئول باشد. از این روی است که حاکمان مطلقه و فرماندهان خودکامه بخش زیادی از منابع را خرج به دست آوردن جایگاهی فراتر از منزلت اجتماعی می‌کنند.
«پیشوا سازی» جامعه را حتا با وجود قوانین دموکراتیک، دچار سرطان می‌کند. آن هنگام که جامعه، پیشوایی بلندمرتبه داشته باشد به وی اجازه خواهد در جایگاهی قرار گیرد که خردِ  پیشوا فراتر از خردِ جمعی تلقی شود و در نتیجه «امرِ، امرِ رهبرِ نظام خواهد شد!»

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

نگاهی به کج اندیشی منتقدان شورای همآهنگی راه سبز و سخنان اخیر محمد خاتمی پیوند نامبارک توطئه چینان داخل و فرصت طلب ها خارج

هفته گذشته به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید بمناسبت سالگرد 22 خرداد یک راهپیمایی سکوت در شهرهای مختلف کشور و با سکوت آگاهانه مردم برگزار شد. تاسف آور اینجا بود که صدور اعلامیه راه پیمایی سکوت به هجومی شدید از داخل و بیرون کشور به این شورا انجامید. عناصر حکومتی در داخل این راهپیمایی را همراهی با "قدرت‌های جهانی" اعلام کردند. البته امروز همه می‌دانند که قدرت‌های جهانی اتفاقا درحال زد و بند پنهان نه با جنبش سبز که با بخشی از حکومت هستند٬ همان بخشی که بسیاری از رهبران و رهروان جنبش سبز به خاطر انتقاد از آنان هم اکنون در زندانند و در سخت ترین شرایط بسر می برند. بنابراین روزبه روز بیشتر آشکار می‌شود که این جنبش سبز یا شورای هماهنگی راه امید نیست که با قدرت‌های جهانی همراه شده بلکه این حکومت کودتاست که برای پذیرش قدرت‌های جهانی جنبش سبز مردم ما را قربانی کرده است.
بخشی دیگر از منتقدان شورای هماهنگی راه سبز امید نیز در بیرون کشور و در میان اپوزیسیون و رادیوها و تلویزیون‌های کشورهای غربی هستند. این عده غالبا همان کسانی هستند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری دربرابر موسوی و کروبی و اصولا انتخابات موضع گرفتند٬ بعدا مدام آن دو را متهم به سازشکاری کردند و خواست و تاکید مکرر آنان بر اجرای قانون اساسی را به معنای دفاع از ولایت فقیه جا زدند ولی اکنون بنام حمایت از ایندو به شورای هماهنگی می‌تازند. شورای هماهنگی راه سبز امید درواقع تدبیری بود که آقایان موسوی و کروبی پیش از حصر خود اندیشدند تا درصورت دستگیری ایشان این جنبش بدون رهبری نباشد یا برخی در بیرون کشور خود را رهبر خودخوانده جنبش سبز نخوانند و بنام موسوی و کروبی سخن نگویند. بنابراین مشروعیت شورای هماهنگی راه سبز امید از اعتماد و وظیفه‌‌ای است که آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی بدان داشته و سپرده اند و نه از پذیرش این یا آن گروه اپوزیسیون یا سایت اینترنتی یا فلان و بهمان رادیو و تلویزیون خارج کشوری.
شورای هماهنگی راه سبز امید خود را نماینده آقایان موسوی و کروبی در غیاب آنان می‌داند و ادعایی بیش از این ندارد. هرکس دیگر می‌تواند خود را بخشی از جنبش سبز بداند و هر نظری برای خود داشته باشد و محترم است ولی حق ندارد نظرات خود را بنام کسانی معرفی کند که به آنها چنین اجازه‌‌ای داده نداده‌اند. بنابراین، توقع اینکه شورای هماهنگی راه سبز امید درهای خود را به روی دیگر جریان‌های بیرون کشور باز کند٬ اصولا و در شرایط کنونی٬ توقعی به کلی بیجا و به معنای خیانت در امانت و پشت کردن به وظیفه‌‌ای است که آقایان موسوی و کروبی به این شورا داده‌اند. این توقع در عین حال به معنای آن است که کسانی بخواهند بی عملی و نداشتن یا کمبود پایگاه اجتماعی خود را با استفاده از اعتبار آقایان موسوی و کروبی پر کنند. حمله به شورای هماهنگی راه سبز امید و کوشش برای بی اعتبار کردن آن ضمنا به معنای کوشش برای همیشگی کردن حصر موسوی و کروبی است. یکی از دلایل تدبیر شورای هماهنگی راه سبز امید این بوده که حکومت بداند با حصر موسوی و کروبی جنبش بی رهبر نمانده و ضمنا رهبران خودخوانده و نامعلوم در راس آن قرار نخواهند گرفت و درنتیجه حکومت به هدفی که از دستگیری موسوی و کروبی داشت نخواهد رسید. با حمله به شورای سبز امید و کوشش برای بی اعتبار کردن آن در واقع به حکومت کمک می‌شود که به اهداف خود دست یابد و حصر آقایان موسوی و کروبی را تا جایی که می‌خواهد ادامه دهد. بنابراین، حتی اگر شورای هماهنگی راه سبز امید درموردی بنظر کسانی اشتباه هم کرده باشد٬ هواخواهان صادق و صمیمی جنبش سبز باید به احترام تصمیم آقایان موسوی و کروبی و برای کمک به اینکه حکومت به هدف خود از بازداشت آنان نرسد به تصمیمات این شورا احترام بگذارند٬ از دخالت در امور آن خودداری کنند و نظرات خود را از درون به اطلاع نمایندگان شناخته شده این شورا برسانند.
همین شیوه هجوم های فرصت طلبانه اخیرا در مورد سخنان محمد خاتمی که در آن خواهان آزادی زندانیان و آشتی ملی در کشور شده بود نیز بکار گرفته شد. منتقدان سخنان خاتمی چنان وانمود می‌کردند که گویا آقای خامنه‌‌ای همین امروز و فردا در حال سرنگون شدن است و آقای خاتمی با طرح آشتی ملی می‌خواهد وی را نجات دهد! این منتقدان بدون توجه به شرایط داخلی و جهانی کشور٬ وضع جنبش سبز٬ فشارهای وارد بر مردم٬ موقعیت محمد خاتمی٬ وضعیت رهبران جنبش٬ درگیری‌های درون حکومتی٬ موقعیت رهبر٬ وضع احمدی نژاد و همه اینها، در همه سخنان محمد خاتمی یک کلمه را چسبیدند و مدام درباره آن قلمفرسایی و سخن پراکنی کردند. روح سخنان خاتمی را که عبارت بود از آزادی رهبران و زندانیان جنبش سبز و ایجاد فضای آزاد سیاسی و مطبوعاتی و انجام انتخابات آزاد که در یک کلمه به معنای ضرورت عقب نشینی تام و تمام حکومتی بود بطور معکوس تفسیر کردند و مدعی شدند که محمد خاتمی خواهان عقب نشینی جنبش سبز شده است. این عده کوشیدند با جار و جنجال و هیاهو برخی جوانان پرشور و صادق را دور خود جمع کنند و به موضعگیری علیه محمد خاتمی بکشانند. به یقین ریشه همه اینها را تنها در خشک مغزی برخی افراد و فرصت طلبی برخی دیگر نمی‌توان دانست. همان عواملی که دیروز و در آستانه برگزاری انتخابات 22 خرداد، ناگهان به یاد اعدام‌های دهه شصت افتادند و دست حجت الاسلام تائب‌ها را دانسته و ندانسته در پشت سر خود قرار دادند، امروز نیز در پشت صحنه حمله به شورای هماهنگی راه سبز امید و محمد خاتمی قرار دارند. این واقعیت هم دیرتر یا زودتر آشکار خواهد شد.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

بن بست یارانه ای در اقتصاد ایران...!

بن بست یارانه ای اصطلاحیست که می توان بر روی این وضعیت نا به سامان اقتصادی در ایران گذاشت...!شاید توسط برخی در جامعه تصور شود که اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها در نهایت به سود اقشار ضعیف و پرجمعیت جامعه با موفقیت روبرو خواهد شد و در مقابل به ضرر اقشار متوسط و بالای جامعه و در نتیجه توزیع ثروت در کشور به صورت عادلانه رقم خواهد خورد ولی به نظرم اجرای این طرح و توزیع این چنینی درآمد و ثروت در جامعه در نهایت هم به ضرر اقشار ضعیف و هم به ضرر اقشار متوسط و بالا دست  تمام می شود با این مثال که ما یک خانواده ی ضعیف از نظر تامین مخارج مالی خانواده ی پرجمعیت خود را در نظر بگیریم که بر اثر دریافت نقدی پول یارانه ای به یک باره درآمد ماهیانه ی خانواده شان بالا می رود به مرور زمان خواهیم دید که با افزایش درآمدشان حاصل از اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها سطح خواسته هایشان در جامعه هم بالا می رود و مثلا اگر قبلا تلویزیون نداشتند الان تلاش می کنند که برای منزلشان تلویزیون بخرند یا اگر قبلا در اتاقهایشان برای روشنائی از یک لامپ استفاده می کردند با این افزایش درآمد یارانه ایشان یک لامپ به اتاقهایشان اضافه می کنند چون با این افزایش درآمد دیگر توانائی یا ثروت فراهم نمودن چنین امکاناتی را دارند و این امر یعنی افزایش میزان مصرفشان در زمینه ی برق و در نتیجه با توجه به نرخ جدید یارانه ای برق وارد شدن فشار مضاعفی بر خانواده ی این اقشار ضعیف دست جامعه که به قولا،دولت کودتای ایران قصد داشت با اجرای این طرح فشارهای مالی وارده بر زندگیشان را کاهش دهد و به این خاطر این وضعیت را بن بست یارانه ای نامیدم که اجرای این طرح در نهایت به نفع هیچ کدام از اقشار مختلف ایران نیست و طرحیست که  در مقطع کنونی بیشتر جنبه ی در تنگنا قرار دادن مردم ایران در زمینه ی رفع نیازهای زندگیشان را داراست...

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

عظما مونده و مموت ريموت و چوبِ دو سر گافِ بصيرت, شما پيدا كنيد خ رِ عصارى را


جل الخالق....اين عظماىِ -  قبله عالمِ - دسته ىِ كورهاىِ - جوهر لقِ ما - ستونِ اصليش اين دشممممممنه بود - كه هر دو ثانيه يك بار تكرار ميكنه- و خودشم - لشگرِ يك نفره اى- با بصيرتى كه - اولاىِ كار - عالمانه - و با بدتر شدنِ اوضاع - رابطِ امام زمانه - و نائبِ امام زمانه - وحالا - اصلن خودِ امام زما نه ىِ - كاملِ - طرحِ جديدِ - با كاغذ خريدِ معتبرانه - كه بهنگامِ خروج از اونجا ....و ورود به اينجا - كه به نوعى شده اونجاىِ ما ملتِ زجر كشيده - فريادِ يا على اى سر داده بود - كه باعث شد شيعه ى على - كه يك عمرگفته يا على - ديگه روش نشه بگه
- حالا
اين بصيرته - كه قايق و - ناو شكن و- زيرآبى و - اصلن خود ماهى بود.- بنجلِ چينى از آب در اومده ... واز اونجا كه ...مكر كنيد كه ما از شما مكار تريم ....ميزنه
- واين  سبدِ - همه ىِ تخم مرغام و توش ميزارمِ - از نظرِ فكرى -  به منِ -عليلِ -لعينِ - سرگينِ  شرير- نزديكِ - تو دوربين زل بزنِ - دروغگوىِ - دماغ و گوش و دست و جيب درازِ- با بصارتِ كذايىِ ما - انتخاب شده ىِ - اصرار شده ىِ -  پشتيبانى شده اى كه - براىِ نگهداشتنش - خونهاىِ بيگناه ريخته شده - به دختر و پسر - با حكم شر م ى  - تجاوزِ جنسى شده - استاد , دانشجو , وكيل , وزير , نويسنده ,هنرمند - و هر آن كسى كه سرش به تنش ميارزه - و به درد و دادِ يك ملت  و مملكت ميخوره -زندانى -  شكنجه -  محروم -  ممنوع  - و هزار كوفت و كثافتِ رائجِ مملكت شده....گ ... زده  به دو سرِ - چوبِ بصيرتِ مبارك - و تو اين واويلاىِ - مالِ خودم مالِ خودم -  مالِ همه مالِ خودم -  حرف حسابى بزنى - ميدمت دستِ سانديس خوراىِ اسگلم....تخم مرغهاىِ - چپ و -  راست و- كلهم اجمعينِ -  قبله عالمِ - دسته ىِ كورها رو-  برا خودِ  جِقِل و-  رفقاىِ جن و-  جهل و-  جرم و - جنايتش - املتِ مرگ بر شاهى درست كرده - كه بزنه به رگ.....كدوم رگ؟؟؟ همون رگى كه عظما - سيخى و...تلخى و ....روزى سى دفعه بهش چپونده.
بارى -عظما مونده و - مموت ريموت و - چوبِ دو سر گافِ  بصيرت - شما پيدا كنيد خ رِ عصارى را.

مقایسه 22 خرداد 89 و22 خرداد 90 / سال به سال و روز به روز بر ترس رژیم افزوده میشود

در 22 خرداد پارسال که تجمع از میدان امام حسین تا ازادی بود و فکر میکنم ساعت 6 بود رفت و امدها و جمعیت به صورت عادی و مانن روزهای قبل بود و با نزدیکتر شدن به ساعت تجمع و خنک شدن هوا کم کم رفت و امد مردم بیشتر شد و حال و هوای میدون رو عوض کرد البته جمعیت بیشتر حوالی انقلاب و فردوسی بودند تا امام حسین کم کم نیروهای امنیتی نیز سر و کلشون پیدا شد و زمانی که دیدن جمعیت داره از حد معمول بیشتر میشه شروع کردن به بستن پیاده روهای انقلاب و مردم رو به فرعی ها هدایت کردند من زمانی که به این کارشون اعتراض کردم با واکنش شدید و تهدید به دستگیری روبه رو شدم ! بالاخره بعد از پیمودن چند کوچه فرعی به خیابون اصلی راه پیدا کردیم و با جمعیت انبوه مردم که در حال خروج از مترو بودند روبه رو شدیم و نیروی انتظامی راه رفت به سوی میدون انقلاب رو بسته بود و تمام جمعیت مجبور شدند به سمت پایین میدان انقلاب حرکت کنند
و عملا سازماندهی خودشون رو از دست بدند چون تمام پیاده رو ها و مسیرها بسته بود و مردم نتوسنتد کاری از پیش ببرند البته جمعیت بسیار زیاد بود اما توانایی ادغام و همبستگی رو نداشت / اما امروز به دلیل اینکه میدون ولیعصر وردی های زیادی داره و از 4 سمت و خیاوبن اصلی میشه وارد میدون شد جمعیت خوبی حاضر بودند که حتی خود حکومت هم انتظارش رو نداشت ابتدا بی تفاوت بود بعد از حدود نیم ساعت شروع به گیر دادن ها و تذکرات الکی و ترساندن کرد اما مردم بدون توجه به راه خود ادامه میدادند برخوردها تندتر و خشن تر میشدند و حتی نیروهای راهنمایی رانندگی نیز اجازه توقف خودرو ها رو به هیچ عنوان نمیدادند چون سکوت حاکم بود نروهای یگان ویژه و بسیجی مثل قبل نمیتونستند حمله ور بشن و دستگیر کنند اما اضطراب از سروو بالشون میبارید .. ما به اون چه خواستیم رسیدیم ! راهپیمایی سکوت و نشان دادن زنده بودن جنبش سبز و اعلام قدرت سبزها .

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

دقیقاً داریم چه حرکتی می‌کنیم که اصلاح طلبها جلویش را گرفته‌اند ؟!

علیرضا رضائی



نیازی به گفتن نیست که من خودم منتقد جدی اصلاح طلبها هستم . منتقد که نه ، کلاً نمی‌خواهم سر به تن هیچکدامشان باشد . خوب که فکر کنم از اینهم حتی بیشتر . به این مدت هم یقیناً خیلی وقتها از همه تندتر درباره‌شان حرف زده‌ام . نه که الآن به حرفهائی که گفته‌ام معتقد نباشم یا نظرم سر سوزنی برگشته باشد ها ؛ هرگز ، تازه خوشبختانه همین بیخ گوشم اخیراً مزروعی هم هفته‌ای یکبار همت می‌کند یک چیزهائی می‌گوید که بیشتر از اصلاح طلبها بدم بیاد . ولی در مدت اخیر که همه جا موج راه افتاده که "اصلاح طلبها جلوی حرکت ما را گرفته‌اند" از خودم می‌پرسم ما دقیقاً داریم چه حرکتی می‌کنیم که اصلاح طلبها جلویش را گرفته‌اند ؟ جلوی حرکات کوبنده‌ی ما در فیس بوک را گرفته‌اند ؟ جلوی اینرا گرفته‌اند که هاله سحابی را کشتند و فقط صد نفر گیشا جمع شدند ؟ جلوی اینرا گرفتند که بعد از یک هفته‌ی طوفانی که من هنوز در شوک آن هستم ، که سحابی رفت و هاله را کشتند و مسعود باستانی را جلوی چشم مادر و همسر در زندان بی‌رحمانه کتک زدند و مجید توکلی هم کارش به بیمارستان کشید تهش همه نشستند به خودشان لعنت فرستادند و پوستر ساختند که "غیرت من کجاست ؟" . که چند روز قبلش سیامک پورزند آن شد و پس فردایش لادست الباقی فاجعه‌هائی که الآن اصلاً یادمان نمی‌آید رفتیم جوک جدید سن جنتی را همه جا پخش کردیم ؟ اصلاً ما حرکتی می‌کنیم که کسی هم بخواهد جلویش را بگیرد ؟

ما که از جمهوری اسلامی بدتر شده‌ایم . زورمان که به دشمن اصلی نمی‌رسد برای خودمان یک دشمن فرضی درست می‌کنیم می‌افتیم به جانش . تازه تهش تلفات هم می‌دهیم برمی‌گردیم ! همین که هر دفعه سر هر درگیری یک تعدادمان ریزش می‌کند بزرگترین تلفاتی است که می‌دهیم . منهم مثل شما ته ذهنم راه را اصلاح نمی‌دانم . عین این می‌ماند که یک فاضلاب را بخواهی اصلاح کنی . چه اتفاقی می‌افتد ؟ بوی تعفنش کمتر می‌شود ؟ جانورهای موذی اطرافش که همین فاضلاب محل تغذیه‌شان است کمتر می‌شوند ؟ تازه هر کسی هم که بخواهد زیر پوشش اصلاحات فاضلاب را از بیخ و بن خشک بکند خود همان اصلاح طلبها نیست و نابودش می‌کنند . ولی وقتی من و تو گرفته‌ایم سر جایمان نشسته‌ایم پس چاره چیست ؟ هر شش ماه یکدفعه سه ساعت برویم خیابان شب برگردیم خانه کار را حل می‌کند ؟ مگر "در حرف" خودمان را برای موسوی نمی‌کشیم ؟ مگر موسوی اصلاح طلب نیست ؟ ها ، چون اصلاح طلب بود وقتی دستگیرش کردند نشستیم سر جایمان سوت زدیم ؟ خیلی باحالیم ! اول یک کاری می‌کنیم بعد برای همان کار دنبال دلیل می‌گردیم . بهتر گفته باشم اول یک کار را "نمی‌کنیم" بعد برای آن کار نکرده دنبال "توجیه" می‌گردیم . خداوند هم که کلاً اصلاح طلبها را آفریده برای همین ! دستش درد نکند !

آخ آخ داشت یادم می‌رفت :
  1. نشستی بیرون میگی لنگش کن
  2. اگه راست میگی خودت بیا ایران یه کاری بکن
  3. اصلاً جنبش و اینا به تو چه مربوطه الدنگ ؟!

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

جمعیت میلیونی مردم در 25 خرداد حاصل عزم و اراده مردم بود نه سکوت آنها

عده ای معتقدند تجمعی که در 25 خرداد 88 در اعتراض به نتیجه انتخابات شکل گرفت و باعث شد جمعتی میلیونی در آن شرکت کند حاصل سکوت مردم و تن ندادن به شعار بود ! استدلال جالبی ست که تنها از شورا و افرادی که دنباله رو این شورا هستند بر میاید ! اما کسی از عزم و اراده قوی مردم در ان دوران صحبت نمیکند . مگر در همان 25 خرداد نبود که بسیجیان حتی بر سکوتمان نیز آتش گشودند ؟ سهراب اعرابی ایا برای هنجار شکنی بیرون رفته بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت ؟ مگر نه انکه سهراب و سهراب های بسیاری جواب سکوتان نیز گلوله بوده است ؟  اراده ای که در آن دوران داشتیم و اعتقادی که به اهداف خود داشتیم باعث شده بود تمام ترس ها و استرس ها را به کنار بگذاریم و همگی برای ازادی ایران تلاش کنیم . اما حال آن اراده قبل را نداریم و نمیتوانیم به خود دروغ بگوییم که با سکوت میتوانیم جمعیت میلیونی دیگری را به خیابان بکشنانیم .
مگر 10 اسفند ما برای شعار و جنگ و دعوا بیرون رفته بودیم که شهر را به پادگانی عظیم تبدیل کردند ؟ انها حتی اجازه پیاده روی نیز به ما نمیدادند چه برسد به شعار و درگیری . شورا همین که مردم را به اعتراض فراخوانده خود جای بسی امیدواری ست اما سکوت چه نتیجه ای دارد ؟